ادبیات ترکی د رمسيرزمان
    سرپلي سرپلي


نزد ترکان شعر همچون نزد پارسي زبانان و اعراب فطری نیست، لذا ترکان جمع کردن بهترین آنچه در ادب ایندو قوم وجود داشته برای ادبیات خودشان اقدامی لازم می‌دانستند وضع ترکها در مورد اخذ موضوعات و مضامین ادبی از خراسان و عرب مثل یونان و روم است. لهجه‌های زبان ترکی از ابتدا متعدد بوده است. ترک شرق دارای دو لهجه جغتائی و آذری است و ترک مغرب لهجه عثمانی (ترکی اسلامبولی، است) و در مشرق ادبیات ترکی اسلامبولی تا حدی مورد توجه و اعتنای ترکان مغولی هند می‌باشد. همچنانکه در ترکستان نیز این زبان ترکی مورد توجه است. همچنین آنچه به لهجه جغتائی و آذری نوشته می‌شود.

  نزد ترکان مغرب خوانده می‌شود.  در قرن پانزدهم میلادی امیر علیشیر نوائی کتاب محاکمه لغتین را تألیف کرد و در آن دلایلی بر اثبات رجحان زبان ترکی بر فارسی دري آورد و بعد از او در قرن شانزدهم بابر (ظهیر‌الدین محمد) مؤسس سلسله مغول در هند کتاب با برنامه را که از بهترین کتب نثر ترکی جغتائی است تألیف نمود. آنگاه دیوانش را منظوم کرد و مجموعه مثنوی‌های خود را به زبان ترکی جغتائی به وجود آورد. در این قرن اشعار فراوانی به لهجة‌ آذری سروده شد و در تصوف اثر عظیمی در ادبیات پدید آمد و طریقه الیسویه شیخ احمد الیسوی در شرق و غرب رواج یافت و دیوانش (دیوان حکمت) که  تقریباَ در هر خانه‌ای خوانده می‌شود زیرا اسلوب و سبکی روان دارد همچنین مولانا جلال‌الدین رومی مثنوی را که یک اثر بزرگ ادبیات عرفانی است در 6 دفتر به زبان فارسی دری تصنیف کرد علاوه بر آن دیوان کبیر شمس تبریزی اثر این شاعر عارف را می‌توان ذکر نمود.  در طریقه مولوی شعرا و موسیقی دانان برجسته ای ظهور کردند و این طریقه از شعر، موسیقی و سماع جانبداری می‌کرد همچنین طریقه تصوف یکتا شبیه منسوب به سید محمد ابراهیم آتا مشهور به حاج بکتاش (ق سیزدهم میلادی) از خراسان برخاست و خانقاهی در بیرآوری در شهر سولیجه (فارا اویوک)‌بر پا کرد. بکتاشه مخلوطی از اعتقادات قلندریه و الیسویه و حیدری است، باطنی و شیعه اثناعشری هستند طریقه بکتاشیه تا سال 1826 باقی بود. همچنین طرفداران طریقه مولویه اشعار مولوی، عطار، سنائی، حافظ و سعدی و غیر آن از شعرای متصوف فارسی را با ترنم می‌خواندند یکباره اشعار (قایغوسز سلطان) معروف به عبداله مغاوی را ترنم می‌کردند.  یونس امره واحمد فقیه وغیره از بزرگان طریقه بکتاشیه بودند.  ادبیات ترکی به سه مرحله تقسیم می‌شود: مرحله تأثیر و نفوذ پذیری از ادبیات فارسی و اسلام، دوم مرحله‌ تأثیر پذیری از ادبیات اروپائی مخصوصاً فرانسه و مرحله سوم عصر جدید یعنی مرحله قومیت ترکی.  مرحله اول ادبیات ترکی به معنای وسیع کلمه تابع ادبیات اسلامی و یکی از ملل اسلامی بودند یک دولت و حکومت ترکی و دور این محور ادبیات تکی می‌چرخید و سخت متأثر از ادبیات فارسی بود و از مکاتب و مدارس ادبی اسلامی ادبای ترک فارغ‌التحصیل می‌شدند.  در قرن چهاردهم نسیمی (عماد‌الدین) شاعر مشهور منسوب به فرقه باطنی (برای حروف قرآن معانی خاص قائل و بحروفیه معروف بودند) تا جائیکه وی را متسهم به ندقه کردند.  در قرن پانزدهم نامهایی از جمله: شیخی، احمد پاشا، نجاتی می‌درخشید و گروهی از علما که توجه فراوانی هب فقه‌اللغه و اصطلاحات می‌کردند و آثار فارسی را به ترکی برمی‌گردانیدند و بر ان شروحی می‌نوشتند همچنین ذکر اسامی سروری، سود، این کمال ضروری است.  در قرن شانزدهم ادبیات ترکی به اوج کمال رسید. و سلیمان قانونی، سلطان عثمانی مردی شاعر بود و عده‌ای از ادبا به دورش جمع می‌شدند از سلمان قانونی دیوانی به جا مانده که در آن تخلص محبی کرده بود.  بزرگترین شاعران این قرن ترکی باقی و فضولی بودند و در این روزگار دیگر ادبیات ترکی جنبه تقلید ودنباله روی از زبان و ادبیات فارسی نداشت و اشتباه است که اگر اشعار این دوره را ابتکاری ندانیم و کسانیکه در معانی ادبی ترکی دقت لازم معمول دارند بخوبی متوجه می‌شوند که ادبیات این زمان ترکی دارای خیال و فکر تازه است ودر آنها از فتوحات نظامی و اصلاحات داخلی دولت ترکیه عثمانی مطالب فراوانی به چشم می‌خورد.  در قرن هفدهم سبک و شیوه ادبیات فارسی در نفعی متجلی است اما غزلیات و هجویاتش خوبی و جمال کافی ندارد. همچنین شیخ الاسلام (یحیی افندی)که در غزل تفوق داشت. در این قرن نویسندگان مبرز و برجسته‌ای ظهور کردند- ادبیات ترک در دوران امپراطوری عثمانی رونقی فراوان یافت حتا سلاطین عثمانی نیز شعر می‌سرودند از جمله سلطان سلیم دیوانی از اشعار خویش به جا گذاشت تقریباً هر که در ترکیه عهد امپراطوری عثمانی سوادی داشت شعر می‌سرود، در طی 6 قرن حکومت امپراطوری عثمانی 2200 تن شاعر نام آور ظهور کرد که در بین آنان نام 12سلطان، عده زیادی شاهزاده ذکر شده است. این شاعران بیشتر از مضامین اشعار فارسی و عربی سود می‌جستنتد و در ستایش خداوند وسلطان زمان و زنان شعرهای فراوان فراهم ساختند.  در قرن چهاردهم احمدی سیواس از شاعران نام آور ترک زبان بود که در سال 1413 درگذشت از سبک نظامی گنجوی و اسکندرنامه وی الهام گرفت و در آن از غلبه اسکندر بر شرق، تاریخ و دین و فلسفه خاورمیانه را از ابتدا تا دوران سلطنت با یزید اول به تفصیل شرح داده و به رشته نظم درآورده است. اولین کسی بود که تاریخ ترک را نظم کرد احمد پاشا یکی دیگر از شاعران بزرگ زبان ترک بود که خیلی مورد توجه سلطان محمد دوم قرار داشت تا جائیکه این شاعر را به وزارت خویش برگزید اما چون احمد پاشا دل به غلام بچه‌ای از ملتزمان شاه بست سلطان بر وی خشم گرفت و او را به شهری تبعید کرد، تا اینکه در سال 1496 درگذشت.

 


 نجاتی از شاعران بزرگی بود ه به ترکی اشعاری بسیار جالب می‌سرود و از مداحان خاص سلطان محمد دوم و سلطان با یزید دوم بود و در سرودن غزل به ترکی مهارتی بسیار داشت و اشعارش از آثار پر اوج ادبیات ترک محسوب میگردد وفات نجاتی در سال 1508 رخ داد.  بزرگترین غزالسرای ترک دربار عثمانی محمود عبدالباقی بود، وی نخست به کار زين سازی اشتغال داشت اما ناگهان از این حرفه دست کشید و به شاعری و مدیحه‌سرائی پرداخت و از انعامات سلطان سلیمان بهره فراوان یافت و در مرثیه‌ای که برای سلطان سلیمان سرود هیجان و التهاب بسیار دیده می‌شود.  از جمه نرجسی را می‌توان ذکر کرد. کتب متعدد غیر مشهوری در آن زمان پدید آمد اما اکنون آنها دارای اهمیت است از قبیل: کتاب سیاحت نامه اولیا چلبی و در این قرن «ساز شاعر لری» که به تعداد فراوان در میان فرقه‌های تصوف و سپاهیان وجود داشتند که آنها را در فرقه مولویه، بکتاشیه و قزلباش و سپس انکشاریه بودند.  در قرن هجدهم شعرائی همچوین خواجه راغب پاشا، شیخ غا لب و ندیم ظهور کردند و این عصر در تاریخ ترکی به عصر خزامی معروف است. با اینکه در این دوره فتور و سستی در کار دولت پدید آمده بود و سلطان عثمانی از علما و هنرمندان حمایت می‌کرد و وزیرش نیز در کمک به این امر مهم مقدم بود و بر اثر حمایت این وزیر و توجه و عنایت سلطان به کارهای علمی و هنری و ادبی پرداخت و یک مجمع ادبی پیشرفته نیز در اسلامبول پدید آمد. شیخ غالب در کتابش حسن و عشق مطالب جالب ادبی آورده است . وی آخرین شاعر دوره نخستین و مرحلة‌ اول ادبیات ترکی به شمار می‌رود.  در نیمة‌ اول قرن نوزدهم ادبیات کلاسیک همه قوت و اصالتش را از دست داد و شعر عاجز از ابداع  چیز تازه‌ای ضمن پایبندی به اصول و قواعد شد و حیات شعر ترکی به کلی آکنده از تکرار افکار بوسیله تعابیر محدود گشت وضع به همین منوال بود تا اینکه ادیبان بزرگی همچون: شناسی، ضیا پاشا، عبدا‌لحق حامد، نامق کمال ظهور کردند، و عصر جدیدی در ادبیات ترکی گشودند و آن دوره مرحله دوم ادبیات ترکی است.  این مرحله با ضابطه و دستور تنظیماتی که در سال 1839 را روزگار سلطان عبدالمجید صادر شد و احکام و شریعت اسلامی جای خود را به مبادی جدید انقلاب کبیر فرانسه داد همانطور که این انقلاب سراسر اروپا را فرا گرفت. ادبیاتی که در این دوره آمد از افکار غربی مخصوصاً ادبیات فرانسه  سخت متأثر بود لیکن عده‌ای در اخذ شیوه‌های ادبی غربی راه غلو و مبالغه پیمودند. و از شرق بریدند و دور گشتند در نتیجه ادبیات ترکی اصالت خود را از دست داد واز جرگه ادبی اسلامی و فارسی خارج شد.  در نیمه قرن نوزدهم دائره نفوذ و وسعت ادبیات ترکی از خوارزم تا اندلس بود و در این مناطق مسلمانانی می‌زیستند که کم و بیش زیر نفوذ دولت عثمانی بودند.  ادبیات ثروت فنون، محمد عاکف (شاعر اسلامی) ارزش و اهمیت فکر اسلامی را در ادبیات ترکی تا حد زیادی آشکار کرد.  در این اواخر ادبیات ملی ترکیه به وجود آمد و ادیبان جدید در تبلیغ و بحث قومی و ملی ترکی پرداختند و از شیوه‌های قدیمی یعنی پیروی از ادبیات اسلامی، فارسی و اروپائی تا حد زیادی دست کشیدند و به مرحله سوم ادبیات گام نهادند .

 

ضیا کوک الب از شعراء و نویسندگان، عمر سیف‌الدین، خالد ادیب درین عصر ظهور کردند و آراء شاعر اشتراکی ناظم حکمت منتشر گشت و انتشار آنها به مقیاس وسیعی صورت گرفت و خط عربی متروک و خط لاتین به جای آن از سال 1928 معمول شد.   نجاتی جومالی Necati Cumali . -  شاعر، نمایشنامه نویس، داستان پرداز ترک در سال 1921 به دنیا آمد، تحصیلات ابتدائی و متوسطه را در ازمیر و رشتة‌ حقوق را در داشنگاه آنقره  به پایان رسانید، نخست بکار وکالت دادگستری پرداخت، مدتی وابسته مطبوعاتی ترکیه در پاریس بود و از سال 1958 تا 1964 با رادیو استانبول همکاری کرد و اکنون به کار شاعری و نویسندگی پرداخته و دل و جان به ادب سپرده است، در بیان عشق به زندگی و بحث در باب عشق به طور کلی ظرافت خاص در اشعارش نشان داده است.  نجاتی جومالی بیشتر از لحاظ شعر شعرت دارد و با اینحال داستانها، کتابها و نمایشنامه‌هایش در سراسر ترکيه حتا خارج از کشورش طرفدار و خواننده دارد.  مجموعه‌های متعددی از اشعارش تاکنون انتشار یافته و آخرین اثرش مجموعه شعری است به نام خوشه‌ها آبستنند در سال 1970 انتشار یافته است.  مجموعه دریای بارانی این شاعر در سال 1968 جایزه شعر انجمن  زبان ترک را ربود. مجموعه‌ای از اشعار آپولینر را به زبان ترکی ترجمه کرد.

 

 


ادبیات دیوانی ترک

نمونه‌هائی که از آثار ترکان قدیم (مربوط به پیش از میلاد) به دست آمده در دو لهجه است: لهجه شمالی «گوک تروک» و لهجة جنوبی «اویغور» پس از اسلام ا ز قرن دهم میلادی به بعد او یغوری را به نام «لهجه خاقانی» خواندند. همه آثار ادبی ترک از قرن هشتم تا قرن سیزدهم میلادی تنها در این لهجه نوشته شده است. در قرن پانزدهم این لهجه را به نام جغتای پسر چنگیز ( جغتائی) خواندند. در تاریخ ادبیات همة آثاری را که بدین لهجه‌های نوشته شده مربوط به «لهجة‌ شرقی ترکی» می‌دانند.  لهجه‌هائی که از لهجة‌ شمالی «گوک تورک» به وجود آمده و آثار دوران بعد از اسلام آن از قرن سیزدهم بدين

  سو پدیدار گردیده است در اصطلاح تاریخ ادبیات زبان ترکی «لهجة غربی ترکی» و یا «لهجة اوغوزی» Oguz خوانده می‌شود. همانگونه که ذکر شد در میان قرن هشتم و سیزدهم که دوران مهاجرتها و جا به جا شدن اقوام متکلم به لهجه‌ها بوده – به هیچ اثری در این لهجه‌ها بر نمی‌خوریم. در این سده‌ها یي که سوار میدان سخن گویندگان اویغوری( خاقانی)‌اند: از اثر معروف یوسف خاص حاجب «غود اتغوبیلیک» بگیرید تا «دیوان لغات ترک» محمود کاشغری و سخنان احمد به سوی و اشعار علی شیر نوائی و بابرشاه و ابوالقاضی بهادر خان که هر یک به جای خویش با سخن خود این فاصله را پر می‌کنند تا نوبت به گویندگان لهجة غربی- اوغوز- برسد.

باآغاز قرن سیزدهم که دامنة موج مهاجرتها تا مرز اروپا کشانده شد و سلجوقیان در پهنة‌ وسیعی بساط فرمانروائی خویش را گستردند بهار ادبیات لهجه‌های غربی ترکی – اوغوز- آغاز شد.

از همان اول به علت شرایط اجتماعی و سیاسی، ادبیات برگزیدگان قوم، از سوئی از سخن عارفان و سالکان راه حق، از سوی دیگر از شعر و هنر تودة مردم جدا می‌شود و این جدائی در طی قرون همچنان به جای می‌ماند تا به شیوه‌های سخنوری نو در قرن بیستم می‌رسیم که خود داستان مفصلی دارد که باید در جای دیگر گفته شود.  پس برای شناختن ادبیات ترک درگذشته باید با چند اصطلاح آشنا شد. کلمة‌ «دیوان» یا «دیوانی» از مهمترین آنهاست. این کلمه در ترکی به هفت معنی به کار می‌رود:

 1-   دفتر مخصوص دولتی .

2-    مجلس مشورت جنگی.

 3-   تختی که سلطان عثمانی بر آن می‌نشست.

 4-   دادگاه عالی.

5-    آئین احترامی که در حضور بزرگان مراعات آن واجب بود.

 6-    مجموعه «مدونی» در موضوعی خاص مانند دیوان لغات ترک.

  7-   مجموعة اشعار سرایندگان بزرگ که مورد نظر سخن شناسان برگزیده بودند چون «دیوان ندیم»، «دیوان باقی» و یا  دیوان فضولی . اصلاح «ادبیات دیوانی» شاید از این معنی آخر سرچشمه گرفته باشد.

در هر صورت «ادبیات دیوانی» ترک به معنای «ادبیات ترک» به طور اعم نیست. چنانکه اشاره شد تنها شاخة‌ برومندی از آن است در کنار شاخه‌های دیگر، یعنی ادبیات توده‌ مردم و ادبیات تکایا.   اکنون باید دید که «ادبیات دیوانی ترک» در چه شرایطی به وجود آمد و چرا از ادبیات «مردم» و «تکایا»جدا شد.  یکی از خصوصیات «ادبیات دیوانی» انتساب آن به دربار است. این ادبیات در بیرون از آن، تکیه‌گاهی نداشت چنانکه در میانه‌ انقراض دولت سلجوقیان و آغاز قدرت و حشمت آل عثمان که کار به دست امرای ساده محلی افتاده بود رشتة‌ زرین این ادبیات نیز از هم گسست.

 برای اینکه بار دیگر شعری دیوانی در صحنه ادبیات ترک پدیدار گردند می‌بایست تا دوران سلطنت ییلد یرم با یزید خان صبر کرد.   از خصوصیات دیگر  ادبیات دیوانی ترک خراسانی بودن منشأ آن است. زبان فارسی د ري در دربار سلجوقیان آناطولی زبان تشخص و رسمیت بود (همانند ارزشی که زبان فرانسه، وقتی در دربار تزارها و خاندانهای اشرافی روسیه داشت و بر زبان روسی ترجیح داده می‌شد): تا قرن سیزدهم میلادی که داستان ماآغاز می‌گردد زبان فارسی نیز به اوج زیبائی و شکوه خود رسیده بود. حکام فرمانروایان ترک در زیر تأثیر قدرت این ادبیات قرار می‌گرفتند و آن را به زبان ترکی مردم کوچه و بازار ترجیح می دادند. چون طرز تربیت اشراف ترک نیز طوری بود که از همان اوان طفولیت، زبانهای فارسی و عربی را بدانها می‌آموختند، در درک دقایق ادب فارسی اشکالی پیش نمی‌آید و آشنائی به این زبانها علامت مشخصه تربیت نیکو و تبار والا به شمار می‌رفت از اینرو وقتی که بنا شد سخن از شعر و ادب به میان آید، در محافل اشراف زادگان طبعاً الگوی فارسی رجحان یافت بدینگونه در این محافل بنیان سخن ترکی بر شالوده عرف ادب فارسی قرار گرفت. ليکن چون هدف نشان دادن قدرت درک دقایق سخن بود و نکته بینی، بنا بر این لذت حل معما و کشف راز نیز بر لذت درک زیبائی شعر افزوده ناچار پس از مدتی تردید ا ز میان سبکهای مختلف نظم فارسی سبک هندی بیشتر مورد نظر قرار گرفت.  در اینجا نکتة دیگری نیز در کار است: معیار شعر زیبا و سخن دلپذیر در همة‌ زمانها و مکانها یکسان نیست در زندگی ملتها دوره‌هائی فرا می‌رسد که به کلی مقیاسها دگرگون می‌شود.   مثلاً در دوران ایلخانیان تذکره نویسان خراسان از شعرائی به عنوان «استاد بی‌نظیر و مسلم» سخن می رانند و ابیاتی را «بالاترین حد سخن آفرینی» معرفی می‌کنند که ممکن نیست با معیارهای کنونی مایة شگفتی نگردد و این اوصاف مبالغه‌ئی عظیم به شمار نیاید. در هر صورت وقتی که نظم فارسی الگوی ادبیات دیوانی ترکی قرار گرفت سخن شناسان خراسان در آنزمان کلام مکلف و مصنع را ارج فراوان می‌نهادند از اینرو راهی که در پیش پای برگزیدگان ادب ترک گذاشته شد راه پرپیچ و خمی بود که بعدها به سبک هندی منتهی شد. از اینجاست که وصفی ماهر قوجاتورگ منقد ترک در تشریح وضع محیطی که شعر دیوانی ترک در آن به وجود آمد چنین می‌گوید:  تا تمایل به لوکس و زینت دوستی شدت نداشت نظم به شیوه پرتکلف و سخن آرائی خراسانی آن دوران مورد توجه قرار نگرفت ليکن همینکه برخی از امیران آناطولی اندک استقراری یافتند (در نیمه دوم قرن چهاردهم) به آئین شاهان سلجوقی و به تقلید پادشاهان خراسان خواستند دستگاه با شکوهی برپا کنند. از خراسان شاعرانی را به دربار خود خواندند و رسم کهن را تازه کردند این جریان پس از نیرو گرفتن عثمانیان شد ت یافت و بار دیگر شعر دیوانی شکوفان شد . داستان را از آغاز آن بازگوئیم: سر سلسله سخن سرایان «ادبیات دیوانی» ترک شاعری است به نام «خواجه دهانی» از اهل خراسان که در قرن سیزدهم میلادی در دربار سلطان علاءالدین سوم می‌زیست. برخلاف عرفای هم دوره خویش شاعری بود منسوب به دربار. درباره‌ او گفته‌اند که «کالای سخنش همه از خراسان بود و بر پایة وصف باده و ساده». او شعر دیوانی ترک را با همة خصوصیات آن با مضامینی که خاص فارسی بود پایه‌گذاری کرد. بدینگونه  دوران ادبیات دیوانی با قراردادهای خاص خود با کلیشه‌ها و تشبیهات و ابهامات و کنایات و زبان پیچیده آن آغاز گردید. در این ادبیات شکل، اهمیت به سزائی دارد. بیت واحد کلام منظوم است. هر اندیشه‌ئی و مضمونی در قالب یک بیت جای می‌گیرد و ارتباط مضمون دو بیت که از پی هم آمده ضرورتی ندارد. قوافی بر حسب قراردادهای پارسی و عربی به کار گماشته می‌شود. وزن، برخلاف معمول ادبیات توده ئی ترک، چون نظم پارسی و عربی، بر مبنای عروض قرار گرفته است. این مسأله به طور غیر مستقیم در زبان شعر تأثیر فراوان کرد. زیرا برای سخن سرایان استعمال کلمات و ترکیبات عربی و پارسی در اوزا ن عروضی آسانتر می‌نمود؛ از سوی دیگر قبول تشبیهات و ابهامات و کنایات پارسی این امر را ضروری ساخت. همینکه این در باز شد دیگر قید و بندی درآوردن لغات عربی و پارسی در کار نماند سخن سرا آزاد بود که هر لغتی را که مایل است از این دو زبان وارد کلام خود سازد، از اين رهگذر مترادفات فراوان در دفتر نظم شاعران راه یافت و بدینگونه درک سخن آنان برای کسانیکه در بیرون از دایره‌ تنگ محیط اشرافی آنان بودند غیر ممکن گشت.  ادبیات دیوانی دارای زبانی شد تا قراردادهای خاص خود این زبان که برخی مؤلفان آنرا «زبان ادبی عثمانی» می‌خوانند، نه پارسی و نه عربی بوده و نه شباهت  به ترکی داشت. تنها پیوند آن به زبان مردم بود. قواعد کلی دستوری از دور بر آن حکم می‌راند آنهم با استثناهای بسیار و مراعات نوعی کاپیتولاسیون ادبی در موارد بیشمار، شاعر دیوانی تشبیهات و استعارات فراوانی از نظم پارسی به عاریت گرفت. برخی از این تشیهات تا درون توده‌های مردم نفوذ یافت و در «ادبیات توده‌ ئی» نیز به کار گرفته شد  .   در شعر دیوانی ترک از این پس همواره با این عناصر روبرو می‌گردیم:

زلف: ا ز نظر شکل: سنبل، مار

از نظر رنگ: کافر ، شب، سایه

از نظر بوی: مشک، عنیر و غالیه را به یاد می‌آورد.

چشم:از نظر شکل: نرگس، بادام، آهو

از نظر رنگ: کافر، سیاه … و صفات مست، پرناز، خمار، بیمار، خسته … را به یاد می‌آورد.

رخسار و عذار: از جهات مختلف: صبح، خورشید، نور، آئینه، آتش، یاسمن، لاله، ارغوان، مصحف، پری، … را به یاد می‌آورد.

لب ودهان: از نظر کوچکی: میم، غنچه، ذره، نقطه، هیچ، راز

از نظر رنگ: لعل، شراب، یاقوت، لاله

و از سایر جهات: آب زندگی،کوثر، شکر … را به یاد می‌آورد.

قد و بالا: یادآور سرو، چنار، نهال، شمشاد، الف، آفت، قیامت، فواره … می‌باشد.

یار: یادآور پری، ملک، حور، شه، پادشه، بت، نگار، گل، نور، خضر، عیسی، طبیب، زندگی، ظالم، جفا پیشه، بی‌وفا … می‌باشد.

عاشق: یادآور شیدا، ویران، پریشان، افتاده، گریان، شکیبا … می‌باشد.

تمهای اصلی شعر دیوانی نیز به صورت شگفتی‌آوری در همه شاعران یکسان است از جمله: عشق  با اشارات گریز ناپذیر به عشقی که در میان گل و بلبل و شمع و پروانه فرض طبیعت شده است طبیعت که موجود و ملموس نیست، طبیعت میناتورهای شرقی است، طبیعتی است مجازی و دیگر، مضامین ماوراء‌الطبیعة اسلامی و آنگاه مرگ و جبری گری و بدبینی.  همان اندازه که طبیعت ادبیات دیوانی مجازی است باید گفت که ششصد سال در قلمرو این ادبیات دلبری، بدون توجه به حقایق زندگی با او صاف قرار دادی و زیبائی میناتوری خود) فرمان راند که سرو قد، ماه روی، نرگس، چشم، کمان ابرو، تیر مژگان، نقطة دهان، لعل لب، موی میان بود…  سبک شعر دیوانی ساده نیست وصول به معنی اصلی آن نیازمند دانستن مقدماتی‌ست و در گرو گشودن رموز آن به سر انگشت تجربه و مهارت ، مهارتی که در ترکیة امروز بسیار کمیاب شده و تخصصی که جز پروفيسور تارلان، دانشوران انگشت شماری بدان دست دارند.  در اینجا باید به خواننده هشدار داد که فریفتة‌ شباهت ظاهری نظم پارسی و شعر دیوانی نگردند و به  یاد داشته باشند که سبک پیچیده‌ هندی در ادبیات دیوانی ترکی، زمینة مساعدی برای رشد و گسترش یافته و پیچیده‌ تر شده است.  بیشتر اشعار دیوانی ترک به نظر کسانی که با شعر پارسی آشنایند در برخورد اول گنگ می‌آید. حتا انس با نمونه‌های پارسی سبک هندی نیز همة معما را حمل نمی‌کند. زیرا این سبک در دست سخن پردازان ترک مقید به قیود تازه‌ئی شده است.  در این میان یک سلسله قراردادها و سیستم‌های تفسیر و تعبیر خاصی به وجود آمده که برای پی بردن به مضمون و معنی ابیات نظم دیوانی، ناچار باید بر آن‌ها اطلاع یافت.  باری پس از آنکه دوران خواجه دهانی نخستین شاعر دیوانی به  سر آمد به علت زوال دولت سلجوقیان، چنانکه گذشت، ریشة این نهال نو رسیده نیز خشکید. به ظهور آل عثمان باز زمینه برای رستاخیز ادبیات دیوانی آماده گردید. این بار شاعری به نام خواجه مسعود، معمار این کاخ بود. او با ترجمة‌ بخشهائی از بوستان سعدی طبع آزمائی کرد زبان وی هنوز فاصله زیادی از زبان توده مردم نداشت. در جائی که سعدی گفته بود:

چو بینی یتیمـی سر افکنده پیش

مده بوسه بر روی فرزند خویش

 


او چنین سرود:

Yetimi goricek yere depmelgil,

And karsi ogancigin opmegil

لیکن این فاصله به سرعت در نور دیده شد؛ به زودی ادبیات مطنطن شعر دیوانی به جای این سخنان که هنوز آهنگ صدای مردم کوچه وبازار در آنها معکوس است نشست. به دنبال پیشاهنگان، دیگران فرا رسیدند. شمارش نامهای همة‌ گویندگان شعر دیوانی اگر هم میسر باشد به دفترها نمی‌گنجد. برای اینکه خوانندگان را فی‌الجمله آشنائی به دست آید تنها به ذکر نام پیشروان و ستارگان قدر اول و دوم این سبک بسنده می‌کنیم و نام استادان بزرگ و مسلم را باخطی درشت‌تر از دیگران مشخص می‌سازیم:

در قرن چهاردهم: نسمی، احمدی، قاضی برهان‌الدین؟

در قرن پانزدهم: شیخی، احمد پاشا، نجاتی بیگ؟

در قرن شانزدهم: فضولی، باقی، خیالی بیگ، روحی بغدادی.

در قرن هفدهم: نفعی، نایی، شیخ‌الاسلام، یحیی افندی، نائلی، نشاطی.

در قرن هجدهم: ندیم، شیخ غالب، نحیفی، قوجه راغب پاشا، فاضل اندرونی.

در قرن نوزدهم: واصف اندرونی و عزت ملا.

ادامة‌ «ادبیات دیوانی» بدون وجود دبد به‌ اشرافی و شرایط پر زرق و برق و شکوه درگاه جهان گشایان ممکن نبود. به همان نسبت که نقش و نگار کاخهای «دوران لاله» رنگ باخت سرود این نغمه پردازان برج عاج نشین نیز به خاموشی گرائید. از آن همه هیاهو و گیرودار تنها یادی به دفترها و انعکاسی در دیوانها از جمله دیوان «نائلی» به جای ماند.

 

 


 


August 21st, 2005


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان